قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود من دیوانه چو زلف تو رها میکرد هیچ لایق ترم از حلقه زنجیر نبود یا رب آیینه ی حسن تو چه جوهر دارد که در او آه مرا قوت تاثیر نبود سر ز حسرت به در میکدهها برکردم چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود نازنینتر ز قدت در چمن حسن نرست خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود تا مگر همچو صبا باز به زلف تو رسم حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود آیتی بود ز عذاب انده حافظ بی تو که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود
http://sound-code.majiddownload.com/90-2/1373558128.mp3
|